21_وقتی مامان سحر سایه منو دید
سورنا جون امروز داشتم وب یکی از دوستات رو بازدید میکردم که این تصویر رو دیدم یهو میخکوب شدم... خیلی شباهت به شما داره مامانی...موهاش نیمرخش ودستای تپلش واون کت پوشیدنش.... دوست دارم از مدرسه که اومدی نظر خودت رو بهم بگی مامان جون! عشق منی پسر گلم... دیگه یه جا بند نمیشی تا سیر سیر نگات کنم ،ولی وقتی مدرسه ای ومن اینجا منتظرتم... چشامو میبندم وبه تو فکر میکنم که داری روز به روز بزرگتر میشی وعاقل تر...خدا رو ستایش میکنم که تورو بهمون داده ووقتی در کنارم هستی به وجودت افتخار می کنم وبه تو میبالم... &n...
نویسنده :
مامی سحر
14:17